آن روز ها که شانه به شانه هم ایستاده بودیم
و خند خندان بر آتش کوچکی که در میان حیاط روشن کرده بودیم،
هیزم می انداختیم
وقتی کودکانه به لهیب آتش روی چهره هایمان میخندیدیم
حتی وقتی شعله هایش بر روی جسم های خاکیمان زبانه میکشید
ندانستیم که شعله های آن همه چیز را خواهد سوزاند.
من ، تو و باغچه کوچکمان را خاکستر خواهد کرد.
حالا من کنار خرابه های آن حیاط ایستاده ام .
کنار ردی که آتش شب پیش بر جای گذاشته چمباتمه میزنم .
دستم را بر روی زمین میکشم
سرد است. خیلی سرد...
زیبا بود خانوم..
سلام
زیبا نوشتی...بعضی از خاطرات یادآوریشون شاید زیبا باشه اما آه همیشه داره..
چه زود کارت گرفته!
آره سرده ...
خیلی سرد
میدونی بعضی وقتا حتی اگه آتیشی هم نباشه همه چی میسوزه ، من ، تو ...
ولی رو خاطره ها اثری نداره
بد جوری مقاومن ...
دلتنگم می کنی برای نوشته های کم لغت و پر حرف سابق...
*
شاید کودکانه، اما همیشه لذت خاطره این آتشها، بیشتر از حسرت سردی خاکیست برایم، که به جبر یا حادثه باید گذشته باشم از کنارش...
اما...
... شبهای کمی نیست که بی که دلتنگ "او" یی باشم، دلم هرم و نقش همان شعله ها را هوس می کند...
سلام خدمت شما دوست عزیز به تبلیغات زیر توجه کنید و حتما سر بزنید.
وبلاگ www.milad-est.blogfa.com
جدیدترین آهنگ های رپ و پاپ
وبلاگ www.miladgoldari.blogfa.com
جدیدترین و بروزترین اخبار باشگاه بزرگ و برترین و پرافتخارترین باشگاه آسیا استقلال تهران
باعضویت در خبرنامه وبلاگ از جدیدترین اخبار باشگاه مطلع شوید.
و وبلاگ www.miladgol.blogfa.com
بهترین و کمیاب ترین کدهای جاوا و جدیدترین قالب ها برای وبلاگ ها و جدید ترین کدهای تغییر شکل موس
لطفا در نظرسنجی های ما هم شرکت کنید.