بچه که بودم همیشه سر زانوهام و آرنجم زخمی بود. از بس تو دو و دوچرخه سواری می خوردم زمین توی خونه به حر زخمی!‌معروف بودم. ولی حالا که بزرگ شدم. از ترس زمین خوردن اصلا قدم از قدم بر نمیدارم!‌از زمین فراری شدم و تو یه توهم بین زمین و آسمون ول می چرخم..دلم یه جارو برقی میخواد که همه این توهم های شیرین رو بمکه تو خودش و منو محکم بکشه به زمین. دلم برای زمین تنگ شده. برای بوی خاکش. برای کثافتش. برای سختیش..بازم بچه که بودم موقع شنا یاد گرفتن یادمه که مهلقا جون مربی استخر هر کی رو که می ترسید بره تو قسمت عمیق با کمک مربی دست و پاش رو می گرفتن و بعد پرتش می کردن تو آب.من با این که شیش هفت سالم بیشتر نبود به اون مرحله نرسیدم ولی یادمه که یکی دو بار که ریقو بازی در اوردم و ترسیدم و دستم رو گرفتم به لبه استخر مهلقا جون با دمپایییش محکم رو دستم فشار می داد تا لبه رو ول کنم. یه جورایی فکر می کنم دوباره دارم بر می گردم به اون وقتا...دلم هوای تازه میخواد. آدمای تازه. کارای تازه. زمین خوردن های تازه.. حتی باورت نمی شه دلم میخواد یکی دست و پام رو بگیره و پرتم کنه وسط آب..

دیروز به نیلو می گفتم انگار یه فولدر تو مغزم وزندگیم باز کرده بودم. حجمش کم بود ولی انگاری over head ‌داشت. الان که پاک شده انگار خیلی راحتم.. انگار می خوام بپرم تو یه استخر آب سرد. بعد از یه عالمه گرما

 

نظرات 39 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:57 ق.ظ

ادم تا وقتی کوچولویه پا تو کفش بزرگترا میکنه ....اما وقتی بزرگ میشه دنبال کفشای کوچکیش میگرده و دلش برای جیک جیک کفشاش تنگ میشه .....

خیلی دلم میخواست یه روز که میام اینجا اسمم تو لینک دوستات باشه ...اما هیچوقت نشد ... حالا هم که دیگه ................!! بیخیال !!

چه مرموز!

نازنین دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:02 ق.ظ http://adatmikonimm.blogfa.com/

عزیزممممممممممم الهیییییییییییییییییییییییییییی(این نوع عزیزم گفتنا مخصوص خودمه تا نشنوی نمی دونی حالا فعلا نوشتاری داشته باش)(
چرا اینجوری شده البته خوبه ها می دونی معلومه از این بودن خسته ای اگه بچگی هر چی زور به ادم میگفتن اما یک سری انتظارات نداشتن دیگه در ضمن اگه می خوای من خودم بیام پرتت کنم تو اب تعارف نکن خانمی ..عزیزم به بازی دعوت شدی از طرف من بیا وبم قربونت برم فعلا (اون کامندهای غورباقت خیلی با حال بود اگه به این مووضش اون موقع فک می کردم بیشتر دلم خنک می شد)

نیلو دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:26 ق.ظ http://www.zeytonn.blogsky.com/

خانومی خوشمله من
حذف فولدر که سهله بعضی وقتها آدم درایوشو فرمت
می کنه ولی خوبیش اینکه جا برای خیلی چیزای تازه و بهتر باز میشه
آخخخخخخ گفتی استخر آب سرد پایتم اساسییییی بیا بریم دوتایی باهم بپریم توش موچچچچ

متوترکسات دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 ق.ظ http://www.doctormtx.blogfa.com/

دویدن رو دوباره تمرین کن؛ چون تو خیابون ممکنه این پلیسهای مادینه دنبالت کنن.
در ثانی مخلوط بوی اکالیپتوس با بوی قرمه سبزی می‌شه؛ بوی پی‌پی!!! دیگه حتماْ دچار آسم می‌شم.

مشت حسین آقا (فرید / دوست تازه متولد دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:45 ب.ظ

منم یادمه وقتی کوچولو بودم همیشه زانوی شلوارم پاره پوره بود و مامانم همش برام وصله میزد
بعضی وقتا زانوی شلوارام ۴ یا ۵تا وصله میخورد
چیکار کنیم دیگه؛ زندگی فقیرانه و یک شلوار برای ۱۰۰۰ سال (سال که چه عرض کنم؛ بهتره بگم نسل)...

[ بدون نام ] دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:41 ب.ظ

من اصلا مرموز نیستم البالوی عزیز ...تو بخاطر من حاضر بودی جیغ بنفش بکشی و ......

میام بزودی !! فعلا که داغونم ...

اگه نبودی که اسم داشتی!‌ولی جیغ برام خیلی آشناست!‌فکر کنم یکی از کامنتای آخرم بود به یکی از بلاگر ها!‌یکی اذیتش کرده بود و من تهدید کرده بودم که هر کی اذیتش کرد جیغ می کشم!‌ولی خوب حالا شما چرا خودشو ناراحت میکنی!‌به هر حال اگه لینکتون رو نذاشتم شرمنده ام. این دلیل نمیشه که شما دوست من نیستید!‌فقط بلاگ هایی رو که روزانه میخونم اینجا میزارم .خیلیا به من لینک دادن و شرمنده ام کردن! نمیدونم. ولی یکی از باورهای من تو بلاگ نویسی اینه که تا بلاگی رو هر روز نمی خونی لینکشو نذار

مهدی سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:54 ق.ظ

سلام میترا جان من از وبلاگ یک زن امدم اینجا .جالب بود برام مخصوصا؛ اسمتون آلبالو خیلی جالب بود برام
خیلی از مطالب رو خوندم .واقعا به دل مینشست و اصلا؛خسته کننده نبود
شما خبرگزاری هم دارید؟

سیامک سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:17 ق.ظ http://www.amooyadegar.blogfa.com/

سلام.آلبالو واقعا حس راحتی دارم اینجا.
منو بردی به کودکیم .
همیشه وقتی از کودکی مطلبی می بینم این آهنگ فرهاد یادم میاد که:
آن روزها
وقتی که من
بچه بودم
غم بود
اما
کم بود. آپم.

بابک ملک‌زاده سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:03 ق.ظ http://morabbayetalkh.blogfa.com

این ریقو بازی رو خوب اومدی ایول. / آلبالو! جون هرکی دوس داری پست‌های وبلاگتو همین‌جوری بی عنوان نزن. حیفه به خدا. پست وبلاگ استیلش به عنوان مطالبشه... راستی من یهو به روز شدم.

خروس بی محل سابق سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:36 ق.ظ

باور تو برای من محترمه ...

ایام به کام دوست من ....

someone سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:11 ق.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام
مثل همیشه روان و زیبا
من هم زیاد زمین خوردم اما همیشه روش را کم کردم ....

موفق باشی
به روز هستم

ریواس سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:20 ق.ظ

من تا یکی دو سال پیش همچنان زخم و زیل بودم.
*
منم دلم غوطه خوردن خواست... به خاطر حس بی وزنیش...
**
آآآآآآ میترا من چرا اصلا با جونور حال نمی کنم؟؟؟

مرجان سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:22 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام میتی جونم
منو گیگیلی همه عکسهاتو دیدیم ! دیگه عکس نداری بذاری توی پروفایلت ؟ (چشمولک)

شیوا سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:18 ب.ظ http://sheved

واااااااااااااااااااااای من عاشق شوالیه ام !!! خوش به حالت :)

شاذه سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:48 ب.ظ

آلباو جونم ولی من فکر می کنم کبوتره شوالیه ی خودته!! بوسیدیش یا نه؟! شاید جلدش رو رها کرد...

مهران چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:02 ق.ظ http://kaktooss.blogsky.com

سلام البالوی عزیز

تو باز کودک درونت داره خودشو لوس میکنه البالو ...

لی لی به لالاش بذار خانوم !!

جمعه سیاه چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:09 ب.ظ http://tenabedar.blogfa.com/

سلام
با یک داستان بروزم ومنتظر حضور شما
جالب بلود

خر خراط چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 ب.ظ http://khrekharat.blogfa.com

بعد از امتحاناتت یه مسافرت با دوستات برو . بد نیست ، روحیه ات عوض میشه .
میکین لاو با یک کبوتر کمی نگران کنندست !

FM پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:48 ق.ظ http://reeve.persianblog.com/

SeE

امیر پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ق.ظ http://hamlet.blogsky.com

بخشی از این جدا شدن از زمین و بین زمین و آسمان بودن مربوط به گذشت زمان و تجربه های جدید میشه...زمین خوردنها معمولا باعث میشه که هر کسی راهکاری برای جلوگیری از تکرار این اتفاق پیدا کنه...این شرط بقا هست...بین زمین و آسمان بودن هم یکی از این راهکارهاست...
نمی دونم یه دفعه پریدن در آب راه حل خوبی باشه یه نه...شجاعت در تصمیم گیری رو خیلی دوست دارم...ولی نظر شخصیم اینطوری هست که آرام آرام طی کردن مسیرها شانس موفقیتش رو بیشتر میکنه...شاید چون زیادی منطقی نگاه میکنم به اتفاقها...
*******
پاک شدن اون فولدر با over head خبر خوبی هست...خوشحالم که احساس راحتی میکنین :)
*******
شوالیه رو هم دیدم :> کبوتر نیست که! این فاخته است...از خانواده کبوتر هست ولی فرق میکنن... خیلی جالبه که اومده توی اتاقتون :>

نارسیسا پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:55 ب.ظ http://rud.blogfa.com

این آخرین آپمه اومدم واسه خداحافظی
جالب بود

نغمه جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:29 ق.ظ http://naghoo.persianblog.com/

سلام مرسی به وبلاگم سر زدی
من دختر خونه که بودم از بچه متنفر بودم بر عکس شما
ولی حالا دارم مادر مشم احساس میکنم شاید دوست دارم
از اعترافات تو خوشم اومد

محسن جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:57 ب.ظ

سلام.زیاد جالب نبود.
(تو دنیا هیچ اتفاق مهمی نمیافته .اگه افتاد مهم نیست)
خیلی خیالاتی هستی.فکر میکنی همه فقط به تو فکر میکنند.باور کن این فقط یه خیاله.

آرمین جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:24 ب.ظ http://sunflowerinlove.blogfa.com

چه احساسات و روحیات پیچیده ای داری! عین مستی است گاهی

مهدی آذری جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:59 ب.ظ http://www.mahdi-azari.persianblog.com

با سلام
وبلاگ با مبحث کالبد شکافی شماره 2 ،جنازه دوم علی اکبر یاغی تبار به روز شد
منتظر حضور گرم و صمیمانه ی شما و نظرات مفیدتان در این باره هستیم
با تشکر
ارادتمند مهدی آذری

نارسیسا شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:44 ب.ظ http://rud.blogfa.com

میترای عزیز بابت بدجنسیم
من رو عفو کن
اومدم واسه بخشایش
[گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب]
[گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب]
[گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب]
[گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب]

محمد رضا شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ب.ظ http://www.mygod2.blogfa.com

سلام
وبلاگت خیلی نازه آلبالو خانم

خوشگل می نویسی

منتظرت هستم

F@rShId یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:13 ق.ظ http://www.farshid2fun.coo.ir

دو تا دونه عکسم آپ لود کنی بد نیست خیلی کسل کننده هست یه سری هم به ما بزن*~*

دانش یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:03 ب.ظ http://pedramdanesh.persianblog.com

اوّلین تجربه ام با شنا و استخر، با یه حادثه ی تلخ، همراه بود.
امّا از اون جایی که از همون بچّگی، یک دنده و لجباز بودم، عهد کردم روی آب و استخر و قسمت چهار متری و ِDive این جور چیزا رو کم کنم.
چشم به هم گذاشتم و چند سال گذشت و کارت نجات غریقی دستم بود.
عکس کفتر خان رو هم دیدم. زیاد خوش تیپ نیست. وقت تون رو باهاش تلف نکنین.

مرجان یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:56 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام آلبالو ! به به دلم مربا آلبالو میخواد

هنوز نمیخوای آپ کنی شنگول ؟

دانش دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:07 ق.ظ http://pedramdanesh.persianblog.com

ممنون که سر زدین ...

اگه تحلیل تون رو هم درباره ی مطالب خونده شده ارائه کنین، خیلی عالی می شه ...

درباره ی کفتر خان هم، بلا تشبیه، باید بگم:

علف باید به دهن بزی، خوش بیاد ...

دلخور نشین ها. چون در مثل، مناقشه نیست

مهران دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:50 ب.ظ http://KAKTOOSS.BLOGSKY.COM

خوب من فضول بودم خوندم راجع به مردا چی نوشتین !! اون کامنت که برای مرجان گذاشتین :)

آرمین دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:28 ب.ظ http://sunflowerinlove.blogfa.com

میترای نازنین رفتم و تمام عکس ها را دیدم. البته چون جانور دوست ندارم به آنها توجهی نکردم. یادم هم نیست شما را اد کردم یا نه
باری
بیا پیشم. دعوتت کردم دوست گلم

someone سه‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:33 ق.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام سلام
نمی خوای آپ کنی .....
من به روز هستم عزیزم

نارسیسا سه‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:00 ب.ظ http://rud.blogfa.com

سلام دوست جونم من آپ کردم

مرجان سه‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:54 ب.ظ

تو که هنوز تو حسی آلبالو ! میم میخورمتا ؟ هاااااااااااااام

آرمین چهارشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ق.ظ http://sunflowerinlove.blogfa.com

بله به ویلج
اما اگر اشتباه نکنم به مسنجر هم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ب.ظ

چرا دلخور میشی ؟؟؟
راستی عکسهاتم دیدم مخصوصا اون یکی که تو دستای (فکر کنم بابات ) بودی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد