دوباره دارم می رسم انگار ته خط. خیلی می ترسم از این که خطی رو که دوباره شروع می کنم تکراری باشه.. می ترسم ترسه کار دستم بده . یعنی حاضرم هر کاری.. توجه کن: هر کاری بکنم تا دوباره برنگردم سر جای اول. احساس می کنم بیست و چهار سالگی دیره برا از اول شروع کردن.. دیگه برام مهم نیست که یه روز یه چیزی رو گم کردم..حتی دیگه نمی ترسم از این که صورت واقعی آدمارو ببینم..یعنی باید نترسم. ولی میترسم انگار.. یا نه.. می ترسم .. نمی ترسم..
اینارو ول کن.. اگه تو قاضی بودی. اونی که گول می زد رو براش حکم سنگینتر می بریدی یا اونی که گول می خورد؟؟
هر کی دلت را شکست صداشو در نیار..... یه روز دلش می شکنه و صداش در می یاد
بدون هیچ چشمداشتی به زندگی لبخند بزن.... روزی دنیا آنقدر شرمنده ات میشود که به تمام سازهایت میرقصد
اینها نظر من بود تا تو چی برداشت کنی ... امیدوارم مشکلت حل بشه و دوباره بشی همون آلبالوی سابق
حکم سنگینتر واسه ننه بابای گول زننده و گول خورنده میبریدم
واسه گول خورنده البته . راستی ۲۴ سالته؟ ۴ سال ازم کوچیکتری.
واقعن اسمت آلبالوٍ؟
من عاشق این میوه ام!!!
سلام
هر خطی رو که پا بذاری توش تازه است.... اصلا خط تکراری وجود نداره.... چون حتی اگر یک خط هم به نظرت تکراری بیاد... اشتباه می کنی چون از دفعه قبل که پا تو اون خط گذاشتی مدتها می گذرد و نه دیگه اون خط خط سابقه و نه تو آدم قبلی.
اومدی؟ جدی جدی نگران شده بودم.
حکم اونی که برای اولین بار گول بخوره خیلی وقتا تبرئه است ولی اونی که برای دفعات بعد گول بخوره جرمش کمتر از گول زننده نیست. چون تا اینجور افراد نباشند گول زننده ها هم پیدا نمیشن!
چطوری دخمل خوشگل؟حالت خوبه؟دلم برات کلی تنگ شده .من اگه قاضی بودم برای اونی که گول می زنه سنگینتر می بریدم.
سلام.با برگی از زندگی شخصی ام به روزم.نظر یادت نره دوست من[گل]
" دنیا به کام ما سیگاری هاست "
و یه عالمه جنون و دیوانگی و رابرت آلتمن و قلعه رودخان و " مک کیب و خانوم میلر"
یه چیزای جدید که تازه پراکنده نویسی کردم....
به نظرم ................نباید فکر کرد که از اول شروع کردن عقب موندگیه...............نترس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گول میزد !!! ( چون خودم اونیم که گول می خوره :دی) ... همه این حساتو می فهمم ... ولی چه باید کرد باید بیاد و بره !
من هم تو 24 سالگی از اول شروع کردم. فکر میکردم سخته ولی نبود. نترس!
الان هم دارم از اول شروع میکنم. باور کن دیر نسیت!!! لذت هم داره... یه معلم داشتم که خیلی باهام دوست شد؛ اون بهم یه بار گفت هر موقع که مطمئن شدی اشتباه رفتی، سریع برو سمت اونی که دوست داری باشی... و من همش فاز عوض میکنم... ولی خودم هستم.
حالا ول کردم!! اگه من قاضی بودم یه پس گردنی میزدم تو گوش کسی که این سوال رو از من میکنه ...(البته اگه یه جوجه اردک زیبا نباشه) بابا ما قاضیا عملهی قانونیم مثلن!!
نکتهی ویراستاری: هر ته خطی، میتوه بعدش سر خط داشته باشه،
حالا نگاه کن به متنت که چهقدر فضای خالی به کل این متن نفس داده .
اگر این نقطه سر خطات نباشه هیچکسی حال نداره متنتو بخونه.
میبینی؟؟!! اگر زیاد هم باشه بیریخته! گسستست!
میبینی؟؟؟
خوب باشی
این یکی تو صفحه بد نشد!
سلام ..دوست وب نویس ...
یک وب کوچیک
منتظر نظراتتون هستم
[گل]
آلبالو...
تو گول نمی خوری
فقط گاهی نمی خوای اون چیزی که حقیقت داره رو ببینی
هیچ وقت برای شروع دیر نیست
see
چند تا از پستاتو خوندم ولی از چهره ات بیشتر از نوشته ات خوشم اومد!
vase avalin bare ke umadam tu in safe!!! avalan az khundane shenasnameye kamelet lezat bordam!!! badesh ham inke uni ke gul mikhore bas hesabi halesho ja avord ba.....!! va uni ke gul mizane bayad tarfi dade shavad be maghame....!!!0
من اگه قاضی بودم اونی که گول میزد رو گول میزدم و از اونی که گول میخورد هم گول میخوردم تا عدالت اجرا شود ! D:
عظمت واقعی در آن نیست که هرگز سقوط نکنیم ؛ بلکه در آن است که هر بار سقوط کردیم، دوباره برخیزیم .... (ژید)
سلام...
سلام سلام آلبالو
میترا راست میگی. واسه دوباره از صفر شروع کردن دیره. خیلی هم دیره. ولی میشه. میدونی باید چیکار کرد؟؟ قسمت خاطرات و عادتای مغزتو فول فرمت کنی. خودت میدونی که من تقریبا از زیر صفر شروع کردم. فقط هم سعی کردم توقعم رو بیارم پائین و پیش خودم نگم که فلان روز من فلان کارو کردم و چرا الان نمیتونم. دارم یاد میگیرم از شرایط همون جوری که هستن لذت ببرم. اونم بیشترین لذت ممکن رو . در ضمن کاری که من انجام دادم اصلاْ جرأت نمیخواد به جون سمیر. یه کم حماقت هم کافیه. راستی اگه در اثر حرفای من اغفال شدی و خواستی همچین کاری بکنی دوتا نکته رو فراموش نکن. اول بزار شور حسینی یه کم بخوابه و جوت عوض بشه که نخوای زیادی از صفر شروع کنی. دوم اینکه یادت باشه جایی بری که به اندازه کافی تکنولوژی وجود داشته باشه :)) نمیدونی چه بدبختی دارم که...
دختره زیاد سخت نگیر. این نیز بگذرد. راستی اگه خواستی و در خودت میدیدی که بتونی صبحا با صدای داد و فریاد مادر و بچه ای که همسایه بغلی هستن و من نمیدونم کله سحر چیکار میکنن با هم و کی کی رو انگولک میکنه که همیشه دعواشون میشه ، از خواب بیدار بشی و با کمبود تکنولوژی هم مشکلی نداشتی ، میتونم بگم که تو باغچه خونه فقط درخت آلبالو کم داریم :)) به روایتی همخونه با دستپخت خوب هم میپذیریم.
انقدر هم اخم نکن زشت میشی. بخند ببین چه حالی میده. نه یه کم بخند جون سمیر. بخند. شله شله. بیشتر. آهان . دیدی وقتی میخندی چقدر قشنگتری.
راستی جواب سؤالت:
از اونجایی که از آدمای خبیث خیلی خوشم میاد و باهاشون همزاد پنداری میکنم اگه قاضی بودم حکم سنگین تر رو واسه اونی میبریدم که گول خورده. آخه اون بابایی که کسی رو گول میزنه کلی انرژی واسه این کار میزاره ولی اونی که گول میخوره هیچ تلاشی نمیکنی. پس حکم سنگین شاید طرف رو وادار کنه که یه کم انرژی بزاره و دفعه بعدی تو دسته اول باشه نه دسته دوم.
پ.ن: فکر کنم با این طرز فکر من یه جامعه مدنی در آنی و کمتر از آنی نابود بشه. با این طرز فکر همه سعی میکنن خوار مادر همدیگرو با هم پیوند بدن.
پ.ن۲: خوب شد من قاضی نشدم.
پ.ن۳: قدیما طرف کله پاچه میخورد زیاد حرف میزد، جوونای این دوره سر صبح که کلپچ میخورن چقدر مینویسن. میبینی تورو خدا. جوون هم جوونای قدیم.
پ.ن۴: پاشم برم سر کار الان اوستا جرم میده و مریم هم از خونه اش میندازتم بیرون.
پ.ن۵: خوب داداش جنبه نداری کلپچ نخور!!
پ.ن۶: سمیر خفه شو!!!
پ.ن۷: لبت خندون - زندگیت با طعم پاستیل نوشابه ای - جیبات پر از ۵ هزار تومنی اونم تا نخورده.
پ.ن۸: نزن نزن به خدا رفتم. آآآآآی. آخه چرا میزنی مگه چیکار کردم؟؟ آآآآی باشه باشه رفتم
پ.ن۹: چقدر دستات سنگینه. خودت زدی یا یکی دیگه بود؟؟
کابوس. تنها چیزیه که به ذهنم رسید.