می دونی بد ترین چیزش اینه که از این بشور بسابا همه ناخونام درب و داغون شده و اینجا دیگه اجی پری نیست که برام درست کنه.. که یقه مانتوم و که کرم پودری شده واسم بشوره و بگه پدر سوخته مگه هزار دفعه بهت نگفتم اول مانتوتو بپوش بعد آرایش کن.. اینجا باید مریض که می شی بری بیمارستان و چهار ساعت منتظر جی پی بشینی.. باید تو بیمارستان سعی کنی نگاه اون پارانوئیده نکنی که اون گوشه زل زده بهت و باید کیفت و دو دستی بچسبی.. اینجا باید سر به سر سیاها نزاری.. بانک که میری بگن حساب برات باز نمی کنیم..ما خیلی متاسفیم ولی قوانین نمی زاره.. اینجا باید عربای پر رو رو تحمل کنی.. باید بری توی مغازه و میوه های نصف قیمت و پیدا کنی. باید پنی هاتو بشماری.. باید مست ای لیور پول و ایگنور کنی..

نظرات 30 + ارسال نظر
سمیر یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:27 ب.ظ http://kaftarenameresoon.blogfa.com

میترا میترا میترا ......پسر چه سورپرایز خوبی بود که امروز کامنتتو دیدم. پس بالاخره رفتی دخترک.
مگه من گفتی نمینویسی؟؟ منم مطمئن بودم که مینویسی. چقدر دلم برای خوندنت تنگ شده بود. راستی تهرون هم داره یواش یواش سرد میشه. شبا همچین یه نموره خنک شده.
میترای دوست داشتنی ، دوست گلم ایشالا موفق موفق باشی. خیلی خوشحالم که دوباره مینوسی. یه کم هم مراقب خودت باش که نخوای شماره تاکسی بگیری برای بیمارستان و اینهمه هم صف وایسی. ببین جامعه که پیشرفته میشه صف وایسادنشونم پیشرفته میشه. اینجا صف نون وایمیستیم اونجا صف بیمارستان :))
لبت خندون ، جیبات پره ۱۰۰ پوندی :)) ( جدیده. آخه دیگه ۵۰۰۰ تومنی به کارت نمیاد)

یه زن یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:46 ب.ظ http://me-justawoman.blogsky.com

هی دخمل خوشگل (بوس بوس بوس)
پس بالاخره رفتی :)
دمت گرم، غصه‌ نخوری یه وقتا ، همه چی روی روال می‌افته و اونقدر اونوری می‌شی که دیگه دلت نخواد سالی یه بار هم بیایی ، درعوض وقتی هم می‌آی حسابی حال می‌کنی و برمی‌گردی فرش می‌شی واسه یه سال دیگه ... حالشو ببر خانمی ...
خیلی خیلی مواظب خودت باش و بدون هرجا باشی تا خودت بخوای می‌تونی حال کنی .
قربون دخمل گل
اینجا رو فراموش نکنی ها ... بازم بنویس

سینا یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:06 ب.ظ

این بغضها و اشکها برای کسی که تازه به دیار غربت رفته طبیعیه. بهت قول میدم خیلی زود به همه چیز عادت می کنی. اگر کمکی از من بر میاد در خدمتت هستم.

خانوم لنگ دراز دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:36 ب.ظ http://zanboor.blogfa.com/

خدایا شکرت! هر یه نفری که ازین مملکت خلاص شه ٬ روح آدم شاد میشه. خوب کردی که رفتی! کم کم جا هم میوفتی! بلاخره میدونی این مملکت ما مثه یه دایره میمونه٬ اونائی که توی دایرن دلشون میخواد برن بیرون و اونائیی که بیروننم دلشون توی دایره رو میخواد! اینه که شوما فعلن زیاد به احساس دلتنگیت توجه نکن! یه مدت که بگذره فازشون میگیری و پروسه ی لذت بردن از خارجه شروع میشه! باور کن!
خلاصه اینکه دست علی به همراهت! برو ببینم چی کار میکنیا!

خانوم لنگ دراز دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:37 ب.ظ

کلی هم ماچ و بوس و بغل و اینها!

دخترک دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ب.ظ http://rainy-dream.persianblog.ir/

والا من به اندازه این یارو بالایی ( بوس ) تجربه ندارم اما شک نکن هر چی میگه راست می گه . اولش سخته اما عادت می کنی مهمتر از همه شروع یه پیشرفت از همه نظر توی زندگیت محسوب میشه . راستی این فلسفه اول مانتوتو بپوش بعد آرایش کن چیه ؟

ساویز سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:14 ق.ظ http://savizz.blogfa.com

خوشحالم که داری به آرزوهات میرسی آلبالو
آخرش هم نیومدی بریم بولینگ تیراژه و رفتی واسه خودت اونور دنیا دور دور...
شاد باشی

مهدی سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:34 ب.ظ http://www.fanousetanha.blogfa.com

salam albalooye doost dashtani ... khoobi khanoomi ? ... hesabi delam barat tang shode bood ... kheyli khosh hal shodam ke didam webloget up shode ... seta postet ro ham khoondam ... hads mizadam rafte bashi kharej vali koja va vase chisho nemidoonestam ... khob khoda ro shokr ke khoobi va khosh halam ke mibinam be fekre movafagh shodan hasti ... va rastesh .. rastesh in post akharit ro ke khoondam nazdik booo0od geryam dar biyad ... bemiram hatman tanhaiio dooori barat sakhte ... ishalah ke hich moghe heshmat be gheyr az shadi vase chize digeii khis nashe ... kheyli kheyli moraghebe khodet bash ... dar panahe hagh

امیر چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:59 ق.ظ http://myyaldanight.blogfa.com

خود این سختیها و دلتنگیها و اشکها بعداً برات تبدیل میشه به بهترین خاطره ها. الان باید تحمل کنی و این دو سه ماه دووم بیاری. بعدش دیگه میبینی که کم کم همه چیز میافته رو روال و تو میتونی از زندگی لذت ببری. خوب باشی.

فرید پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:50 ب.ظ http://blithe.blogfa.com

سلام میترا
باورم نمی شه که رفتی از اینجا هر چند از مغز متفکری مثل تو بعید نبود که یه روز فرار کنی!!!
به هر حال هر جا هستی شاد و خرم باشی و بر خلاف هوای اونجا روز گارت گرم باشه.
تا بعد...

mojtaba جمعه 19 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:45 ب.ظ http://mojtaba2006.blogfa.com

سلام
چطوری عزیزم؟
داشتم از اینجاها رد میشدم وبلاگت نظرم رو جلب کرد
خیلی ناز می نویسی
قشنگ بود
همشو خوندم
یعنی کسی هم هست که از من دلشکسته تر تو دنیا باشه؟!؟!؟!
فکر نمی کنم!
نه
نیست
می بینم که همدردیم!
فکر نمیکردم تو نت هم کسی مثل من پیدا شه
دوست دارم بیشتر با هم آشنا شیم
شاید سنگ صبورای خوبی برای هم باشیم
می بوسمت
بای[گل]

~سحر~ شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:27 ق.ظ http://Saharam.Blogsky.com

خب یه خورده هم از قشنگیاش بگو :(

طناز شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:16 ق.ظ http://www.7redrose.persianblog.ir

سلام خانوم
خوب فکر کنم همه گفتنی ها رو بقیه گفتن. برات کلی آرزوی خوب و کافی میکنم. همه چیز درست میشه. منم که فعلا نشستم منتظر تا جواب اقامتم بیاد!
دلم برای نوشتنت خیلی تنگ شده بود.
مراقب خودت باش.

مژگان شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:24 ق.ظ http://mojy25.persianblog.ir

خوش به حالت دختر ... رفتی که رفتی... عادت می کنی.. رو روال می افتی... داداش من لیورپوله.. اما پس فردا بعداز هشت سال داره میاد ایران که سر بزنه... فک کن..هشت سال طاقت آورده.. تو هم عادت می کنی

محمد شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:24 ب.ظ http://www.partga.blogfa.com

من زیر چتر زنی به نام باران که از لوت گذشت گم شدم در پرتگاهی از مه افتادم

آزیتا یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:47 ب.ظ http://www.sangesabooreman.blogfa.com/

من مثل بقیه بهت نمی گم خوش بحالت... چون تجربه شو دارم و می دونم که الان اصلا خوش بحالت نیست. عادت می کنی ... اما دلت آروم نمی گیره... مثل من که عادت کردم. قوی باش. همه چیز با گذشت زمان بهتر می شه.

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:18 ب.ظ http://mamanighashang.blogfa.com

آلی بالی!!!!
این تلفظش راحتتره
خووووووبی مریتای گل من؟
اینگیلیز هستی؟ جای ماخالی...بوس بوس
مواظب خودت باش
زیاد هم فیش اند چیپس خواری نکن

بابک ملک‌زاده یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:54 ب.ظ

تازه روزای مه‌آلودترش تو راهه...

مرجان دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:50 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

مگه رفتی دوبی ؟ :دی

شایا سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:05 ب.ظ

تحمل کن دختر! تازه اول راهی
خوب باشی

حباب پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:11 ق.ظ http://www.hobaab.mihanblog.com/

گل

سهیل قاسمی پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:22 ق.ظ http://deconstruction.persianblog.ir

بلخره جستی؟
مال این دریا نبودی تو... خوش باش که عاقبت نکو خواهد بود.
خوش حال ام.
راستی من دوستان و اطرافیانم خیلیا رو دیدم که رفتن دووم نیاوردن و برگشتنا!
همون اینگیلیس...
کوالالامپور...
هلند...
سعی کن ایرونی بازی در نیاری. تو باهوشی البته.
این جا هیچ خبری نیست. می دونی که... هیچ چیزی این جا به تر از اون جا نیست. مطمئن باش
سعی کن فرهنگ ِ اون ها را بفهمی. و حل شی توش. فکر نکن ایرانی هستم و ایرانی می مانم و ....
تو فرهنگ ِ ایرانی را که بلدی. خب یه فرهنگ دیگه هم یاد بگیر. ضرری داره؟ مطمئن باش این یکی رو از یاد نخواهی برد با کنار گذاشتن اش.

مکتوب پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:26 ب.ظ http://j1st4ever

سلام میترا خانم .
خوشحالم که به یکی از آرزوهای من رسیدی .
میدونم سخته اما بقول سهیل عاقبت داره . بزرگ میشی . بزرگ!
خوشحالم که باز اومدم تو وبلاگت . من از اون وبلاگ قدیدمیه میشناختمت . اسمش چی بود؟
یه چن سالای هردو زدیم رفتیم و الان دوباره برگشتیم . اینجا تو عالم وبلگ نویسی هیچکس برای همیشه نمیره . بقول معتادا ترک نداره . استراحت داره!!!
شاد باشی . برات دعا میکنم تا روزا برات خوش بگذره و راحت تر .
باید این زایمان سخت رو از سر بگذرونی . برای من که یه عمر تو غربت کار کردم حس غریبی نیست . خوب میفهمم که چه داره میگذره تو اون دل . خدا یار و یاورنت باشه . یا حق .

[ بدون نام ] شنبه 4 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:02 ب.ظ

آلبالو رفتی کانادا
خوشششش به حالت

کولی چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:14 ب.ظ http://koliii.blogfa.com

خیلی طول می کشه تا آدم عادت کنه. اما اگه بزاری افسردت کنن خیلی بیشتر طول خواهد کشید. باید خیلی سر خودتو شلوغ کنی تا برات راحت بگذره

Maryam چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 07:42 ب.ظ http://hitchhiker.persianblog.ir

welcome to the machine!
Don worry, you'll get used to that soon ... this is life ... and the worst part is that, we , Iranians , we don't have LAND!

you'll find what I'm telling you when you go back Iran and see that you can't live there anymore !

بابک پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:13 ق.ظ

سلام میترا جان
می دونم که یه فصل جدیدی تو زندگیت شروع کردی و هر چند اولش سخته ولی کم کم بهش عادت می کنی و حسابی از چیزی که هستی لذت خواهی برد.
اینجا هم همه چیز خوبه و جات خالیه. مواظب خودت باش

شیرین پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:20 ب.ظ http://life-lines.blogfa.com

سلام...از توی کامنت ها فهمیدم اسمت میتراست...میترا جون کم کم جا میفتی نترس..محکم باش ..تا ۵ بشمار تا ترست بریزه..خستگیت تموم شه..هوای تهران برای آدمای سرمایی خیلی سرده...برای من که عاشق سرما هستم دلچسبه...میتی جان دلتنگی یه عضو از آدم هست ...تموم نمیشه ولی وقتی سرت بره تو زندگی کم کم یه غبار میاد روش ..بازم بعضی وقتا یه خودی نشون میده و غیبش میزنه..به امید زندگی بهتر تحمل کن عزیزم..

دلا جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:26 ب.ظ http://dela65.blogfa.com

غربت خیلی سخته
نوشته بودی با چند تا دختر چینی صحبت کردی ولی قیافته هاشون یادت نیست روده بر شدم از خنده!
لینکت کردم که راحتتر بخونمت دختر زیبا...

[ بدون نام ] شنبه 11 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:26 ب.ظ

دلم گرفت دختر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد