خیلی دلم می خواد بنویسم. ولی این روزا یه جورایی انقدر مشغول کارای پایان ترم هستم که مغزم بلاک شده ‌خصوصا در مورد مسائل ادبی!‌ پروژه منو نیلو یه بیسینس مدلینگ هست که باعث شده دو تایی حسابی اقتصادی فکر کنیم و دو تا جهود اساسی ازمون در بیاد!این روزا خیلی فشار کار زیاده ولی از اونجایی که همش یا من خونه نیلو اینام یا نیلو خونه ماست خیلی خوش به حالمه.‌ وقتی واقعا خسته ای نمیدونی چه کیفی داره سرت رو بزاری رو بالش و نصف دیگه بالشم بدی به دوستت و دوتایی ولو شید رو زمین و از این کلیپ های دری وری گوش کنین و هر هر ریسه برین!‌ای خدا واقعا دست کسی که بلوتوس رو اخترا ع کرد درد نکنه. این روزام هر وقت دوستای مشترکمون یا کسایی که جفتمون رو میشناختن به یه کدوممون زنگ زدن تا گفتیم با همیم گفتن آهان شیطونی می کنین دیگه!‌خدایی اسممون بد در رفته اساسی!‌ما این روزا غیر از درس هیچ کار دیگه ای نکردیم. ‌ولی امروز من موفق شدم گلی و اغفالش کنم و بالاخره امروز درسو تعطیل کنیم!‌

اون فولدر دیلیت شده بود.. ولی انگار یه جای دیگم سیو کرده بودم..نمیدونم آدم میخواد بعضی وقتا تنها باشه.. دقیقا همون وقتاست که هزارو ششصد تا پیشنهاد دوستی یا مهمونی یا هزارو یک چیز دیگه جلوش میاد.. ولی وقتی میخوای دورو برت یه کم شلوغ باشه.. اون وقته که زندگیت میشه مث کویر لوت!‌ای خدا....حالا قضیه منه!تو این هیرو ویر فقط دوست قبلیم رو کم داشتم که بعد از یه سال و شیش ماه یهو احساسات در وکنه و دلش تنگ بشه!‌ کم بود جن و پری یکیم از دیوار می پرید!حالا کیه اینو جمعش کنه! خوب خیلی چیزارم من نمی تونستم بگم..چون میدونم ناراحت میشه.اگه کسی راه های محترمانه ریجکت کردن یه دوست قدیمیو بلده ممنون میشم راهنماییم کنه!

و این که....و این که..می دونی منو تو سلامتیمون رو مدیون کسایی هستیم که این طبیعت بی رحم  برای یادآوری به ما که دنیا چقدر می تونه سنگدل باشه مث یه دسته گل اونارو دستچین کرده و سلامتی جسمشون رو قربانی کرده..اونا قربانی شدن که من و تو بفهمیم این سلامتیمون ارزون نیستا! خیلی گرونه و بهاشم اون آدمای خاص داران با درد کشیدنشون پرداخت می کنن.چند وقته که یه دوست عزیزم داره باز با سختیاش دست و پنجه نرم میکنه..و من چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم دوباره بلند شده.. به اینم تونسته غلبه کنه..من مطمئنم تو این مسابقه شاید خیلی از ما بازنده باشیم ولی اون برندست