راستش با شماتت های بعضی آقایون کم جنبه و همایت های بی دریغ دخملای دوست جونی خودم که یک صدا گفتن خدایی اون رگ ها چندشن ،بنده هم چنان بر موضع تنفر از رگ های پیچ خورده و بیرون زده آقایون عضله کار و پروتئین پیشه استوار می باشم..

اومدیم و بعد از صد سال ابراز وجود کردیم که ما هم آدمیم و از یه چیز بدمون میاد!خیل کامنت ها از عناصر ذکور سرازیر شد که نه خیر پسر ها شیرن..مث شمشیرن.همه جورش رو اگه گیرت اومد باید بزاری رو سرت حلوا حلوا کنی !رگش زد بیرون؟رگ که سهله اگه معده رودش بزنه بیرون..اصلا اگه کرکی باشه و باهاش دست بدی دستش کنده بشه..یا اسکلت از زیر خاک دراومده باشه..اصلا هر چی باشه نعمت است و بر هر نعمت شکری واجب!‌قال گذاشتنش ممد حیات است و مخ زدنش مفرح ذات!‌

ولی من از این رگا بدم میاد.شما هم هر چه قدر دلتون میخواد بدو بیراه بگین ..کیه که ککش بگزه!

*************************************************************

نگین جون گلم منو دعوت کرده به بازی من کی هستم. راستش به نظرم میاد که بد نیست آدم هر از چندی بیاد برا خودش بنویسه که کیه ..و بعد ببینه این " من" ها چه قدر در حال تغییر تحوله..کلا "من " باید دینامیک باشه...مگه نه ؟

1- خودتو معرفی کن: میترا هستم ..بیست و چهار سالمه. متولد 16آذر سال 62 هستم.متاسفانه کامپیوتر خوندم (نپرسین چرا). برای دوستام میمیرم.یعنی یا کسی رو قبول نمیکنم به عنوان دوست یا اگه قبول کردم همه کاربراش میکنم. عاشق بچه هام . مخصوصا به قول یکی از دوستای گلم عاشق نینو های کوچولو که هنوز نمیتونن حرف بزنن.بعضی وقتا از نوشتن خوشم میاد.عاشق موسیقی ، هیجان، با جمع های خودمونی که توش موجود خود بگیری یافت نشه خیلی حال می کنم.بیشتر از همه عاشق آدمایی که کودک درونشون همچنان زنده و مشغول جنب و جوش و شیطونیه هستم،  همچنین عاشق ساقه طلائی. آلوچه و انواع ترشی جات.(کثیف تر ها در اولیت هستند)و دیگر چلسمه جات می باشم.

 2--فصل و ماه و روزی رو که دوست داری: عاشق پاییزم . و تک تک روزاش.انگار با پاییز عاشق می شم هر سال.

 -3رنگ تو: آبی . آبی . آبی

     -4غذای مورد علاقه: پیتزای  سبزیجات، ته چین و ذرت آب پز.(البته نه همه با هم)

-5موسیقی مورد علاقه: کلا میونم با هیپ هاپ بهتراز بقیست.

-6بدترین ضد حالی که خوردی: هیجده سالم بود و قرار بود بعد از کلاس کنکور بریم بیرون.منم کیفم مملو از لوازم آرایش بود و هواسم نبود که کیف لوازم آرایشم زیپش بازه. بلند شدم برم بیرون که کیفم از دستم خورد زمین و کیف لوازم آرایشم تو یه کلاس با 40 تا دختر پسر ریخت وسط و اقلامش نقش زمین شد. روژگونم پودر شد و ریخت کف زمین و من با چه خجالتی دونه دونه لوازم آرایشارو  جمع کردم و ریختم تو کیفم.وای الان که دارم میگمم خجالت میکشم بعد پنج سال!

-7بزرگترین قولی که تا حالا دادی: به خودم قول دادم که سعی کنم خوب زندگی کنم.

8-ناشیانه ترین کاری که کردی: خرداد ماه امسال بود بعد از چهار ساعت امتحان در حین بازگشت به منزل که یادم رفت خروجی رو و به خاطر این که رد نکنم  با یه پیچیدن بد موقع باعث شدم یه آقاهه که با سرعت 120 تا داشته میومده و یهو منو جلوش دیده بره تو بشکه های شهرداری!یعنی خودش میگفت منو دیده و تو یه لحظه تصمیم گرفته بزنه به بشکه ها که ما دو تا دختر! شایدم ضعیفه!طوریمون نشه. اون آقا طوریش نشد و ماشینشم آسیبش زیاد نبود. ولی اگه راننده ماهری نبود الان ماشین چپ کرده بود و منو پانی الان احتمالا تو این دنیا نبودیم! واقعا راننده خوبی بود.و عکس العمل به موقع اون آقا باعث شد که به خیر بگذره.

9-بهترین خاطره زندگیت: همه دوران دانشجویی خودم با نیلو.نمیشه تفکیکش کرد همش خاطره بود.

-10.بدترین خاطره زندگیت: کل دوره راهنمایی.   

11-کسی هست که بخوای ملاقاتش کنی : یکی از دوستای خیلی خیلی خیلی گلم که ایران نیست و من تا دوباره بخوام ببینمش لحظه شماری می کنم.

-12برای کی دعا میکنی:برای همه کسایی درد روحی یا جسمی دارن. برای بابا مامان.برای دوستام.

-13به کی نفرین میکنی: فکر میکنم که نفرین انرژی منفی داره و کلا از واژه نامه من حذفه این لغت.

-14وضعیتت در ۱۰ سال آینده: دوست دارم یه هفت هشتایی بچه دورو برم وول وول بزنه!

-15حرف دلت:   حتی اگه هیچی بر وفق مرادت نباشه، کمال حماقته اگه نا امید شی وزانوی غم بغل بگیری.

 

 کسایی که دعوتشون می کنم مدوسا و یه زن عزیز و مارال و نیلو و شارونای گلم هستن.

 

با تشکر از خانواده محترم رجبی !

: