یه موقعی هست که فکر می کنی تو یه مهمونی بزرگ با یه لباس خواب کهنه وایسادی وسط سالن.کسی بهت توجه نمی کنه ولی همه زیر چشمی هواتو دارن که اینجا چیکار می کنی؟
نه جدی ؟چیکار می کنی؟ زانوات شل شده که شده.. سرت گیج میره ؟ به درک....بهت اهمیت نمیده؟توی خر مگه نمی دونستی همیشه زیادی هستی. حتی تو رو نمیخواستن.خودت با پررویی دنیا اومدی. حالا چته که دو قورت و نیمت باقیه؟هر چی سرت بیاد حقته.مگه خودت نخواستی؟خفه شووووووووو نمیخوام صداتو بشنوم.برو گم شو
اوا میتی جون ؟
طفلک خودش گریه می کنه که چرا مثل بقیه لباس نداره بپوشه که تحویلش بگیرن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! حالا تو ام بهش میگی برو گم شو ؟ خیییییییییییییییییییییییلی بی رحمی
سلام
شاید با یه لباسه خواب کهنه وایسادی وسط سالن...می تونی تو هم بی خیال وایسی نگاهشون کنی...
نمی دونم اما حس متقابله!!!
خوب پس همش در حد یه فکره؟!!!
ترجیح می دم از این کابوس بیدار بشم...
فقط یه فکره نه؟! می شه بهتر هم باشه!
چه خوب بلدی دل آدم رو بگیرونی! :(
این پستت کمی بیانصافی بود...
و این نیز بگذرد.
چقدر تو بد اموزی داری! تو پستت همش تبلیغ فحش و ناسزا میکنی! برم به وزیر کشور معرفی ات کنم؟؟
اون لینک من رو از اون لینک دوستانت بردار!!!
تا بعد...
سلام آلبالو خانم بی زحمت این شناسنامتونو کامل کنید
با باغ
سلام.
من آپ دیت کردم.
آخرین مطلب: رابطه زن شوهر دار با دوست پسر بعد از ازدواج- تجزیه و تحلیلش
ممنون میشم اگه وقت بگذاری و مطلبمو بخونی و نظرت رو بگی!
اگه بقیه مطالب رو هم که نخوندی رو هم بخونی که خیلی باحالی اگه واسشون نظر بزاری!
می سی
همینه که هست
میخوای بخواه نمیخوای هم باید بخوای...
درود بر تو.آفرین.ما درون را بنگریم و حال را...
خیلی وحشتناکه حسن!!! حس لگدمال شدن اعتماد به نفس میمونه و لحظه شماری برای تموم شدن این کابوس!
سلام
چطوری میترا خانم؟ تو ویلج که جواب نمی دی ... اومدم اینجا پیدات کردم. جالب می نویسی. منو یاد یه دختری مثل خودت می ندازی بنام پرگلک. البته اسم واقعیش چیز دیگه ای هست که بماند. ولی وبلاگش شبیه مال شماست. اصولا شما دخترا همتون سرو تهتون یه کرباسه.
www.pargolak.com
شیر و شتر و عقرب و گوساله
پلنگ و میمون و راسو و سگ و گربه و عقاب و کرکس و طوطی
و مارمولک و روباه وکلاغ و مگس و زنبور وشته
جوجه و خروس و مرغ و سنجاب و خرخاکی و نهنگ و بز غاله و
خرس و مار و سمور و آهو و گوزن و همه رو ولش بیا آپ کردم[گل]
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
کاش لباسمون بیانگر شخصیتمون نبود
نمی دونم!
شایدم وقتی می بینم اومدم و حالا دیگه اینجام، ترجیح می دم نگاه و حرف و نظر و خوش اومد-بد اومد و حتی خواستن نخواستن بقیه رو بیخیال شم و از اینکه هستم لذت ببرم.
حتی شاید به دهنکجی همه اشون برم وسط برقصم و ثابت کنم که هستم و از بودنم راضی ام.
آخرشم تو مهمونی به این گندگی هستن آدمایی که منو واسه اونی که هستم دوست داشته باشن.
واییییییییییییییی !
چرا دعواش می کنی آخه !
خب یه غلطی کرده نفهمیده زپلشگی دنیا اومده حالا هم چیزی نشده یه روزی هم زپلشگی از دنیا میره !
هر دو هفته یکبار شنبه ها با قسمت تازه ای از حدیث تنهائی منتظر تم !
آپم !!!
سلام
اگه من بودم حتما خیلی برام سخت می بود ولی مبارزه می کردم مثل همه آدما مثل همین لحظه چون دوست دارم دنیامو همون جوری که دوست دارم خودم هر چند سخت بسازم و در نهایت خودم رو به خودم ثابت کنم و تو هم ...
آره میشه
سلام
اگه من بودم حتما خیلی برام سخت می بود ولی مبارزه می کردم مثل همه آدما مثل همین لحظه چون دوست دارم دنیامو همون جوری که دوست دارم خودم هر چند سخت بسازم و در نهایت خودم رو به خودم ثابت کنم و تو هم ...
آره میشه
سلام
اگه من بودم حتما خیلی برام سخت می بود ولی مبارزه می کردم مثل همه آدما مثل همین لحظه چون دوست دارم دنیامو همون جوری که دوست دارم خودم هر چند سخت بسازم و در نهایت خودم رو به خودم ثابت کنم و تو هم ...
آره میشه
سلام
اخی ای بابا دلم سوخت میترا اخه چرا تو دیگه باهاش اینجوری حرف می زنی اون بیچاره معلوم نیست چرا با لباس خواب اونم از نوع کهنه اونجا ایستاده ...
خودت خوبی ؟؟
خانوم خوشگل خودم اگه اون اونجاس پس حتما دلیل داره اگه به مهمونی دعوت شده پس حتما مهم بوده ازرش داشته پس حق داره لذت ببره چی کارش داری ؟؟؟بزار همون جوری که هست باشه .من عاشق مهمونای عجیب غریب متفاوتم
ـجوجوییی دلم برات تنگ شده ها آخیشششش امروز میام پیشت عروسک موچچچچچ)
سلام میترای ..... عزیز البته..
حسی که توی نوشته های تو هست همون دید سرد و آبیه خشکی هست که مثل خون توی رگهای مرگ جریان داره..
نمیدونم..شایدم من این حس رو دارم..اما نوشته هات همیشه طوری ذهن من رو دچار تجسم تک تک حروفات میکنه که حس میکنم این اتفاق ها قبلآ و در آینده برای من هم افتاده و خواهد افتاد...
مثل کلیپ های توهم برانگیز خارجی.. یا ترانه های پینک فلوید.. و افکاری که فقط توی تنهایی های مطلق روی ذهن آدم نقش میخورن...
کاش زود تر آپ میکردی...
حیفه که انقدر طولش میدی...
جنسیت مهم نیست ... انسانیت مهمه...
جوابتون رو دادم.. مرسی که افتخار میدین ..
بهش بگو پاشه بیاد گیگیلی براش لباسه مهمونی خریده (نیشمولک)
سلام
همین!
؟
شاید بهتر باشه با اون لباس خواب کهنه بره برای همیشه بخوابه !!
نه من پیشنهادمو پس میگیرم ...اونو فکر نکردم گفتم ....احساس میکنم اگه یه لباس زیبا بپوشه به همراه یه ارایش زیباتر و خرامان خرامان تو مهمونی جولان بده و بخنده ناخود اگاه همه نگاه ها به اون ختم میشه ...
اونوقته که دیگه اون احساس زیادی بودن رو نداره ..
اینجوری بهتره ..
این خودت با پررویی به دنیا اومدی رو نمیپسندم ..!!
بعدشم شما حق نداری سرش داد بکشی و بهش توهین کنی ...اونم ادمه ...یه ادم با حق و حقوقات خاص خودش ..
ازش عذر خواهی کن ...خیلی زود !!
و من عاشقانه بغلت می کردم چون به راحتی با یه لباس خواب راحت مهمونی رو از آن خودت کردی
وای تو چه دختر جالبی هستی... عجیبه اما دلم میخواد پیشت باشم.....
سلام
میترا جون نبینم انقدر عصبانی هستی .....
خوب به نظر من یک دوش آf سرد و بعدش نیم ساعت خوابیدن شرایط را برا کنار اومدن با این خشم بزرگت فراهم می کنه ...
با شخصیتی که ازت سراغ دارم می دونم می تونی ....
من تو را به یک بازی دعوت می کنم ....
برای اطلاعات بیشتر از چگونگیاین بازی به وبلاگم سر بزن
سلام...
ندارم بگم چیزی...
بازی را فراموش نکنی .....
سلام میترا خانوم آلبالو..!
تو که آپ نیستی ما هی میایم..
اما ما آپیم خواستی هی بیا..!!
رفیقت...
SeE
رو چی بودی اینو نوشتی؟
قرص هاتو خوردی بابایی.؟؟؟؟ بیا اینو بخور ....بهت قول میدم صبح که پا شدی همه چی درست میشه....حالا بخواب گلم
... . بوس. لالا
چطوری آلبالو شیطونه..!
تو مگه دعوت به بازی نشدی... بازی کن دیگه خسیس....!!!
آپ کردم خانوم
سلام
عالی بود اما نمی دونم چرا وقتی می خوندم سردم شد انگار داشت روح از بدنم جدا میشد
اپم حتما یه سر بزن
درود
برود
این جایم
بر تلی از خاکستر
پا بر تیغ می کشم
و به فریب هر صدای دور
دستمال سرخ دلم را تکان می دهم .
.
.
.
سلام رفیق خوبم.خسته نباشی.خیلی بد بودم که تا حالا لینکت نکرده بودم
میگم ما بلاگ نویسا اغلب داغونیم ها!!! واسه همینه که مینویسیم
حالا دیگه همینه که هست ....
موفق باشی
آدمهای تنها خودشان نخواسته اند که تنها باشند،
مخصوصاً آنهایی که می گویند خودشان خواسته اند که تنها باشند.
حتی اینجا هم ادم باید مرگ دوست داشتنی هاش رو ببینه.حتی تو بلاگ!