تو و باغچه کوچکمان را به باد سپردم..

آن روز ها که شانه به شانه هم ایستاده بودیم 
و  خند خندان بر آتش کوچکی که در میان حیاط روشن کرده  بودیم، 
هیزم می انداختیم
وقتی کودکانه به لهیب آتش روی چهره هایمان  میخندیدیم
حتی وقتی شعله هایش بر روی جسم های خاکیمان زبانه میکشید
ندانستیم  که شعله های آن همه چیز را خواهد سوزاند.
من ، تو  و باغچه کوچکمان را خاکستر خواهد کرد.
حالا من کنار خرابه های  آن حیاط ایستاده ام .
کنار ردی که آتش شب پیش بر  جای گذاشته چمباتمه میزنم .
دستم را بر روی زمین میکشم 
سرد  است. خیلی سرد...

another hero

 بیچاره عروسک دلش می خواست زار زار بگرید

              ولی خنده را بر لبانش دوخته بودند.. ....

 

  پیوست ۱: نورتریپتیلین+ گابا  پنتین= لایکو خواب خوشی را برای شما آرزو می کند

 پیوست۲: بد تر از کلاس میکرو دستگاه MRI هستش.. ۴۰ دقیقه من.. اونم بی ورجه وورجه.. حالا اینا یه طرف.. موهام یه طرف .. آقاهه گفت جنس مهره های تو موهام فلزی هست و با اینا منو تو لوله راه نمیدن ای خداااااااا .یه دسته از موهای خوشگلم.. الان جزو زباله های بازیافتی رفته آیا؟؟؟؟؟؟‌