-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1385 11:55
دیشب خواب دیدم تصادف کردم و از توماشین پرت شدم اونور اتوبان.. چرا؟ نمیدونم.. دوباره ساعت 2 بیدار شدم.. یه کم پای کامپیوتر بودم و دوباره بعدش خواب دیدم که یکیو دوست دارم.. خیلی زیاد.. منتظرشم.. ولی نمیاد.. بیدار که شدم هر چی فک کردم کی بود یادم نیومد.. خلاصه خواب های بی سرو تهی بودن.. ولی کلی خوشمان آمد از دومیه.. خیلی...
-
آرزو
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 07:15
سه ساله که بودم اصلا معنی آرزو را نمیدانستم…فکر می کردم آرزوهمان دختر کوچکی است که با من به یک مهدکودک می آم د. همیشه لباس آبی چین دار به تن داشت و از آن به بعد آرزو برای من آبی شد. بزرگتر که شدم یاد گرفتم آرزو کنم. و چه قدر لذت داشت برایم… آرزوی دیدن خدا که همیشه به نظرم مثل یک پاپانوئل بزرگ می آمد..آرزوی برگشتن به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1385 06:23
دختر ک با مردمکان یخی اش تمام روز ها را ایستاده خواب میدید... *************** عزیز دلم.. فکر نمیکنی اگه این دروغ ها رو آهسته و با قاشق آروم آروم به خوردم بدی خیلی بهتر باشه تا این جور یکدفعه؟ برای خودت میگما..یهو دیدی همه رو استفراغ کردم تو صورتت.. پ.ن هرگونه شباهت ظاهری و باطنی عزیز دلم به تمام اشخاص حقیقی و حقوقی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1385 09:08
صبحی دیگر غمین پرنده دیوانه آوایش را از سرگرفت دیگر بار از میان خاکیان گذر کرد با درنده خویی به کوله اش نگریستند هی دختر! چه می فروشی! خریداریم! تیره پشتش خم شد و دردش با هوسی تاریک به هم آمیخت. سپس خنده ای زد برخودش و کسانی که این هیچستان را این چنین به جد پنداشته بودند.. پ.ن:چه قدر آرامش بخشه که یه خواب آور بخوری.....
-
تو و باغچه کوچکمان را به باد سپردم..
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1385 22:00
آن روز ها که شانه به شانه هم ایستاده بودیم و خند خندان بر آتش کوچکی که در میان حیاط روشن کرده بودیم، هیزم می انداختیم وقتی کودکانه به لهیب آتش روی چهره هایمان میخندیدیم حتی وقتی شعله هایش بر روی جسم های خاکیمان زبانه میکشید ندانستیم که شعله های آن همه چیز را خواهد سوزاند. من ، تو و باغچه کوچکمان را خاکستر خواهد کرد....
-
another hero
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1385 00:38
بیچاره عروسک دلش می خواست زار زار بگرید ولی خنده را بر لبانش دوخته بودند.. .... پیوست ۱: نورتری پتیلین+ گابا پنتین= لایکو خواب خوشی را برای شما آرزو می کند پیوست۲: بد تر از کلاس میکرو دستگاه MRI هستش.. ۴۰ دقیقه من.. اونم بی ورجه وورجه.. حالا اینا یه طرف.. موهام یه طرف .. آقاهه گفت جنس مهره های تو موهام فلزی هست و با...